نویسنده: جان مارشال ریوِ – ترجمه دکتر اکبر رضایی – ۱۴۰۰
ذهنیت
ذهنیت ۱: تأملی- اجرایی
ذهنیت تأملی
ذهنیت اجرایی
پیامدهای ذهنیتهای تأملی و اجرایی
ذهنیت ۲: ارتقاء- پیشگیری
ذهنیت ارتقاء
ذهنیت پیشگیری
تعاریف مختلف موفقیت و شکست
راهبردهای مختلف تلاش برای اهداف
خود-رهنمونیهای ایده آل و خود-رهنمونیهای بایسته
تصور کنید که شما و دوستتان در راه مهمانی شب سال نو به یکی از فروشگاه های زنجیرهای شبانهروزی میروید. باید برای میزبان مهمانی هدیه بگیرید. وقتی با اتومبیل وارد پارکینگ میشوید، می بینید همهجا پر است و جای خالی برای پارک کردن ماشین وجود ندارد. خوشبختانه، ماشینی نزدیک ورودی پارکینگ از محلش خارج میشود و شما خیلی سریع در محل آن پارک میکنید. کمربند و بعد درِ ماشین را باز میکنید و آماده رفتن به طرف فروشگاه میشوید، اما دوست شما واکنش متفاوتی نشان میدهد. او از انتخاب محل پارکینگ راضی نیست. هوا خیلی سرد است و راه طولانی باید برای رسیدن به داخل فروشگاه طی کنید. او میخواهد به طرف در ورودی نزدیک فروشگاه رانندگی کنید و هوشیارانه به دنبال جای مناسب باشید. برای شما کار تمام شده و وقت آن است که داخل فروشگاه بروید، ولی برای دوستتان اینطور نیست.
در داخل فروشگاه مقابل قفسه ادکلنها و صدها شیشه مختلف عطر ایستادهاید. شما یک ادکلن خوب انتخاب میکنید که جذاب و از برندهای معروف است و قیمت مناسبی دارد. با ادکلن در دست بهطرف دوست خود برمیگردید. با نهایت تأسف، با چهره محتاط حاکی از بررسی بیشتر گزینهها مواجه میشوید. او به دنبال ادکلن مناسب است. به شیوه تأملی، او یکییکی گزینهها را بررسی میکند. او نمیخواهد اشتباه کند و ادکلن نامناسبی انتخاب کند، و او به چند ایراد انتخاب شما اشاره میکند. در آخر، ادکلنی انتخاب میشود.
فکر میکنید زمان آن رسیده است که باید بهطرف پیشخوان صندوق فروشگاه بروید و پول ادکلن را بپردازید، ولی دوست شما میپرسد که کیف هدیه تزئینی باید چگونه باشد و کل فرایند بررسی «جوانب مثبت در برابر منفی» از نو شروع میشود. سرانجام، این دو نفر خود را به پیشخوان صندوق میرسانند، اگرچه بحث بر سر اینکه کدام صف بایستند ادامه دارد.
این سفر خرید با یک دوست چه چیزی را نشان میدهد (بر اساس نظر کروگلانسکی همکاران، ۲۰۰۰)؟ این سناریو نشان میدهد که حتی در صورت وجود هدف یکسان برای دو نفر، آنها میتوانند راهبردهای مختلفی برای رسیدن به آن داشته باشند. یک رویکرد ممکن است این باشد: «فقط این کار را انجام بده» (کروگلانسکی همکاران، ۲۰۰۰)– برای پیشبرد تکلیف پیشرفت از حالت نداشتن چیزی به حالت داشتن آن (یعنی، جای پارکینگ، خرید ادکلن، کیف هدیه، مکان در صف). اگر به آنچه نیاز دارید برسید، همهچیز خوب است. رویکرد دیگر این است که «کار درست را انجام دهید» (کروگلانسکی و همکاران، ۲۰۰۰)– محتاط باشید، همهچیز را در نظر بگیرید و اطمینان حاصل کنید که در انجام یک مسئولیت مهم کوتاهی نمیکنید (یعنی، جای پارکینگ مناسب، ادکلن مناسب، کیف هدیه مناسب، صف مناسب). اگر بتوانید از اشتباه کردن جلوگیری کنید، همهچیز خوب است. این سناریو نشان میدهد که افراد دارای اهداف یکسان میتوانند ذهنیتهای مختلفی داشته باشند که این ذهنیتها الگوهای مختلف تلاش برای رسیدن به هدف را ایجاد میکند.
ذهنیت
ذهنیت (mindset)، چارچوب شناختی برای هدایت توجه، پردازش اطلاعات، تصمیمگیری و تفکر درباره معنای تلاش، موفقیت، شکست و ویژگیهای شخصی فرد است. ذهنیت پس از پذیرفته شدن، بهعنوان یک سیستم انگیزشی شناختی عمل میکند و پیامدهای مهمی ایجاد میکند؛ یعنی فرد با یک ذهنیت در مقایسه با فردی که ذهنیت دیگری دارد، به رویداد انگیزشی بهصورت کاملاً متفاوتی می نگرد و این شیوههای مختلف تفکر باعث ایجاد تفاوتهایی در سبک زندگی و روشهای کنار آمدن میشود. این مقاله اهمیت انگیزشی سه ذهنیت را، همانطور که در جدول ۱ معرفی شده اند، شرح میدهد و تبیین میکند.
هر کدام از ذهنیت های فهرست شده در جدول ۱، یک جفت سیستم انگیزشی متضاد را ارائه میکند که بهطور همزمان در هر فرد وجود دارند. سیستمهای انگیزشی با هم وجود دارند، اما افراد به سمت یک سیستم انگیزشی گرایش بیشتری دارند. این گرایش به سمت یک سیستم انگیزشی یا دیگری، گاهی در اثر تفاوتهای شخصیت مزمن، و برخی مواقع درنتیجه شرایط ویژه موقعیت رخ میدهد.
ذهنیت ۱: تأملی- اجرایی
میتوان بین هدفگزینی و تلاش برای هدف تمییز قائل شد (ر.ک. لوین، دمبو، فستینگر، و سیرز، ۱۹۴۴). این تمایز توجه را به تمایز بین انگیزش و اراده جلب میکند (کوهل، ۱۹۸۴، ۱۹۸۷).
انگیزش به انرژی بخشی و جهتدهی اولیه رفتار مربوط میشود و شامل تمام فرایندهای پیش تصمیمی است که عمل را نیرومند میسازند و هدایت میکنند (بهعنوانمثال، «امشب چهکاری باید انجام دهم؟ کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام دهم. بسیار خوب. میدانم چه میخواهم. من تصمیم گرفتهام که این مقاله را مطالعه کنم.»). از طرف دیگر، اراده به حفظ و پایداری مداوم عمل برانگیخته مربوط میشود، زیرا شامل همه فرایندهای پس تصمیمی است که عمل جاری را حفظ میکنند (بهعنوانمثال، «اگر بخواهم مقاله را بخوانم، باید همه عوامل حواسپرتی بالقوه را نادیده بگیرم– تلویزیون را خاموشکنم، وب گردی نکنم، چت تلفنی نداشته باشم.»). این دو ذهنیت مختلف– تأملی در برابر اجرایی– که زمینهساز جریان هدفگزینی «مرحله ۱» به تلاش برای هدف «مرحله ۲» است.
در مطالعه ذهنیت تأملی در برابر اجرایی، تمایز اصلی بین انتخاب اولیه اهداف است. این کار مقدار زیادی تأمل و تنظیم اعمال لازم برای رسیدن به هدف انتخاب شده را می طلبد و این نیز شامل اجرای راهبردی و قدرت اراده است. این تمایز را میتوان بهراحتی در آرزوهای آغاز سال نو مشاهده کرد، زیرا شخص ابتدا نکات مثبت و منفی بسیاری از اهداف ممکن (بهعنوانمثال، «شروع به ورزش کردن»، «ترک سیگار» یا «همکار بهتری بودن») را برای انتخاب و تعهد به یک هدف خاص در نظر میگیرد؛ بااینحال، هنگامیکه تقویم را به فوریه بر می گردانیم، ممکن است هدف انتخاب شده هنوز محقق نشود. آرزوهای ناموفق سال نو (یا هر هدف تحققنیافته) روشن میسازد که باید بین فرایند تأملی تعیین هدف و فرایند اجرایی دستیابی واقعی بر آن تمییز قائل شد. انتخاب و تعیین هدف مستلزم یک ذهنیت، درحالیکه دستیابی به آن هدف مستلزم ذهنیت متفاوتی است.
جدول ۱ سه ذهنیت مختلف و سیستمهای انگیزشی مرتبط با آنها
تأملی- اجرایی دو شیوه تفکر متوالی برای تفکیک الگوهای فکری که در هنگام هدفگزینی در مقابل تلاش برای هدف اتفاق میافتد. تأملی: یک شیوه تفکر با ذهنِ باز برای در نظر گرفتن مطلوبیت و امکانسنجی طیف وسیعی از اهداف احتمالی که ممکن است دنبال شود یا نشود. اجرایی: یک شیوه تفکر بسته-ذهن پس تصمیمی که فقط اطلاعات مربوط به رسیدن به هدف را در نظر میگیرد و از ملاحظات غیر مرتبط با هدف جلوگیری میکند. |
ارتقاء- پیشگیری دو جهتگیری متفاوت که افراد هنگام تلاش برای رسیدن به اهداف جهت تمییز سبک نظم دهی مبتنی بر پیشرفت مشتاقانه از سبک نظم دهی مبتنی بر امنیت گوشبهزنگی و مراقبتی اتخاذ میکنند. ارتقاء: تمرکز بر پیشبرد خود به سمت آرمانها با اتخاذ راهبرد رفتاری جابجایی حرکتی مشتاقانه. پیشگیری: تمرکز بر جلوگیری از عدم حفظ وظایف و مسئولیتهای شخصی با اتخاذ راهبرد رفتاری گوشبهزنگی و مراقبتی. |
رشد- ثابت دو روش متضاد تفکر در مورد ماهیت ویژگیهای شخصی فرد. رشد: این باور که ویژگیهای شخصی فرد قابلانعطاف و تغییرپذیرند و میتوانند از طریق تلاش پرورش یابند. ثابت: این باور که ویژگیهای شخصی فرد ثابت و از قبل تعیینشده اند و قابلتغییر نیستند. |
ناهماهنگی شناختی دیدگاه شخصی تقریباً فراگیر که فرد آدم شایسته، اخلاقی و منطقی است. هماهنگی: اطلاعات و اعمال رفتاری که تأیید میکنند، بله، فرد آدم شایسته، اخلاقی و منطقی است. ناهماهنگی: اطلاعات و اعمال رفتاری که نشان میدهند، نه، فرد درواقع آدم شایسته، اخلاقی و منطقی نیست. |
ذهنیت تأملی
افرادی که ذهنیت تأملی دارند درباره آنچه دوست دارند انجام دهند فکر میکنند– به کدام میل باید عمل کرد، کدام هدف باید انتخاب شود، کدام نیاز باید در اولویت باشد، کدام ترجیح باید دنبال شود و کدامیک از مشوقهای محیطی باید کسب شود. چیزی که فرد درباره آن میاندیشد («ذهنیت») حول موضوعاتی از قبیل میزان مطلوبیت یک هدف (یا میل، نیاز، ترجیح یا مشوق) نسبت به اهداف دیگر میچرخد. شخص میپرسد، «آیا امشب باید اهداف علمی ام را دنبال کنم یا نیازهای اجتماعیام را؟» سؤالات اصلی عبارتاند از: «چه میخواهم؟» یا «مطلوبترین کار برایم چیست؟» علاوه بر مطلوبیت، این فرد با دقت به این موضوع که هر هدف تا چه اندازه عملی است، تأمل و فکر میکند. سؤالات اصلی عبارتاند از: «آیا برای رسیدن به هدف A، هدف B یا هدف C شرایط مورد نیاز را دارم؟»، «هر یک از این اهداف چقدر قابلدستیابی اند؟»، و «آیا هدف A (یا B یا C) به میزان تلاشی که برای دستیابی به آن باید صرف شود می ارزد؟» این فرایند کاملاً تأملی و با ذهن باز است که در آن گزینههای زیادی موردبررسی قرار میگیرند و به هر گزینه از طریق تحلیل هزینه و فایده پرداخته میشود.
در ذهنیت تأملی، دامنه توجه گسترده است (فوجیتا، گولویتزر، و اوتینگن، ۲۰۰۷). فرد اطلاعات مربوط به همه اهداف، آرزوها و مشوقهای ممکن را جستجو میکند و مایل است آنها را مدنظر قرار دهد. در این زمینه با دوستان زیادی صحبت میکند، در وب جستجو میکند و نقدهای آنلاین (بهعنوانمثال، TripAdvisor) را بررسی میکند. هرگونه اطلاعات در مورد مطلوبیت و امکانپذیری یک هدف احتمالی مورد استقبال قرار میگیرد. در صورت برنامهریزی برای تعطیلات، آخر هفته یا عصر، فرد ذهن باز دارد و تمایل به گوش دادن به همه گزینههای ممکن دارد. ذهنیت تأملی برای سؤالات انگیزشی زیر مناسب است: «با چه کسی قرار ملاقات خواهم گذاشت (یا ازدواج خواهم کرد)؟ به کدام دانشگاه خواهم رفت؟ رشته تحصیلی و شغلی ام چه خواهد بود؟ چه هدیهای باید بخرم؟» در طول این تأمل با ذهن باز، تفکر شخص در ارزیابی نکات مثبت و منفیِ جایگزینهای احتمالی نسبتاً بیطرف است.
ذهنیت اجرایی
پس از تعیین هدف و تعهد به آن، فرد معمولاً از انتقال ذهنیت از هدفگزینی به تلاش برای هدف سود میبرد– یعنی از حالت انگیزش به اراده. اهداف جایگزین، دیگر در نظر گرفته نمیشوند. اهداف جایگزین اکنون بهعنوان عوامل حواسپرتی ناخواسته– بهعنوان اهداف رقیب– تلقی میشوند. اهداف، تمایلات، نیازها، ترجیحات و مشوقهای انتخابنشده اکنون بهعنوان عوامل حواس پرتی ناخواسته و بیربط یا وسوسههایی در نظر گرفته میشوند که باید نادیده گرفته شوند و اکنون بهطور بالقوه در اراده اختلال ایجاد میکنند. تفکر و برنامهریزی به سؤالاتی نظیر اینها تغییر مییابند: «خوب، تصمیم گرفتهام امروز با فلانی قرار بگذارم، بنابراین اکنون چهکاری باید انجام دهم؟» و «من این هدیه خاص را برای جشن تولد انتخاب کردهام، بنابراین برای دادن این هدیه باید چه مراحلی را طی کنم؟» فرد دیگر به مطلوبیت و امکانپذیری هدفهای رقیب نمیاندیشد، بلکه بر شروع کار و پایداری تا رسیدن به هدف متمرکز میشود.
در ذهنیت اجرایی، ذهن فرد بسته است و توجه بهطور محدود فقط بر اطلاعات مرتبط با دستیابی به هدف متمرکز میشود (گولویتزر و بایر، ۱۹۹۹). این ذهنیت اجرایی، تفکر فرد را در برابر اطلاعات و ملاحظات نامربوط به هدف محافظت میکند. تأمل بیشتر فقط تلاش برای رسیدن به هدف را به تعویق میاندازد، به هیچ وجه آن را تسهیل نمیکند. این تفکر باز این قرار است: «قبلاً درباره این تصمیم گیری شده است. اگرچه در زمان بررسی گزینههایم بسیار سازنده بود، اما اکنون انجام این کار نتیجه عکس دارد. آنچه اکنون باید انجام دهم تمرکز و محافظت از خود در برابر عوامل حواسپرتی است.» در طول این دوره اجرایی بسته ذهن، تفکر فرد بهصورت خوش بینانه گرایش به سمت ارزیابی مطلوبیت و امکانپذیری هدف انتخاب شده دارد (بهعنوانمثال، رابطه عاشقانه انتخابی من بهخوبی پیش خواهد رفت؛ پوکا، ۲۰۰۱). با ذهنیت اجرایی، افراد خودکارآمدی پیشبینیشده و باورهای کنترل شخصی خودشان در مورد دستیابی به هدف نهایی را افزایش میدهند (آرمور و تیلور، ۲۰۰۳).
پیامدهای ذهنیتهای تأملی و اجرایی
نکته مهمی که باید در ایجاد تمییز بین ذهنیت تأملی در برابر اجرایی مورد تأکید قرار گیرد، این است: ذهنیت اجرایی بیش از ذهنیت تأملی در جهت تلاش برای دستیابی به هدف مناسب است. هنگامیکه افراد بهجای ذهنیت تأملی در حالت ذهنیت اجرایی هستند، مدت بیشتری پایدار میمانند (برنداستتر و فرنک، ۲۰۰۲) و عملکرد بهتری دارند (آرمور و تیلور، ۲۰۰۳). این امر بدان دلیل اتفاق میافتد که این دو ذهنیت پیامدهای متفاوتی ایجاد میکنند.
محققان برای مطالعه پیامدهای ذهنیتهای تأملی در برابر اجرایی بهطور آزمایشی یک ذهنیت یا ذهنیت دیگری را در شرکتکنندگان القا میکنند (ر.ک. گلوویتزر و کینی، ۱۹۸۹). برای القای ذهنیت تأملی، شرکتکنندگان ابتدا یک هدف یا تلاش شخصی را که در حال حاضر در نظر دارند اما هنوز در مورد آن تصمیم نگرفتهاند یا متعهد نشدهاند، مشخص میکنند (بهعنوانمثال، «من به تغییر رشتهام فکر میکنم، ولی هنوز تصمیم نگرفتهام آن را تغییر دهم یا اینکه همین رشته را دنبال کنم.»). شرکتکنندگان سپس فهرست مزایا و هزینههای بالقوه هر هدف یا تلاش ممکن را تهیه میکنند. همچنین از آنها خواسته میشود که احتمال این موضوع را برآورد کنند در صورت پیگیری یا عدم پیگیری هر هدف چه مزایایی به دست خواهد آوررد و چه هزینههایی برای آنها خواهد داشت. برای القای ذهنیت اجرایی، شرکتکنندگان ابتدا یک هدف یا تلاشی را که قصد دارند طی یک دوره زمانی خاص انجام دهند، مشخص میکنند (برای مثال، «تا پایانترم، مقاله ترم خود را مینویسم، آن را اصلاح میکنم، و برای اخذ نمره تحویل می دهم.»). سپس شرکتکنندگان فهرستی از پنج مرحله که باید برای تحقق این هدف برداشته شود، تهیه میکنند. برای خاص بودن آن، از شرکتکنندگان خواسته میشود تا زمان و مکان خاص مربوط به هر یک از پنج راهبرد دستیابی به هدف را یادداشت کنند.
پس از القای یک ذهنیت یا ذهنیت دیگر، افکار شرکتکنندگان در مرحله دوم مطالعه بررسی میشود. در ذهنیت تأملی، افراد «تنظیم شناختی» نسبت به اطلاعاتی که بیانگر دلایل موافق و مخالف (مزایا و هزینهها) یک هدف در مقابل اهداف رقیب هستند، انجام میدهند؛ در ذهنیت اجرایی، افراد «تنظیم شناختی» را نسبت به اطلاعات مرتبط با دستیابی به هدف و شیوه گامبهگام تفکر و حل مسئله نشان میدهند (گلوویتزر، هک هاوزن و استلر، ۱۹۹۰). افراد در طول ذهنیت اجرایی، افت قابلتوجهی در افکار مربوط به مطلوبیت هدف انتخابی نشان میدهند و دیگر در مورد سؤالاتی از این قبیل که «آیا باید این کار را انجام دهم یا باید کار دیگری را شروع کنم؟» فکر نمیکنند (پوکا و اشمالت، ۲۰۰۱). اگرچه تفکر تأملی برای هدفگزینی ارزشمند و ثمربخشتر است، ولی تفکر اجرایی برای تلاش در جهت دستیابی به هدف مفیدتر است.
ذهنیت ۲: ارتقا- پیشگیری
نظریه تمرکز نظم دهی پیشنهاد میکند که افراد با استفاده از دو جهتگیری انگیزشی جداگانه و مستقل یعنی ذهنیت ارتقاء و پیشگیری برای اهداف خود تلاش کنند (هیگینز، ۱۹۹۷، ۱۹۹۸). اولین سیستم انگیزشی، سبک نظم دهی مبتنی بر پیشرفت است، درحالیکه سیستم انگیزشی دوم، سبک نظم دهی مبتنی بر امنیت است. این دو ذهنیت موضوع سناریوی ابتدای مقاله (خرید از فروشگاه زنجیرهای شبانهروزی) بود.
تمرکز ارتقا شامل حساسیت به پیامدهای مثبت است. تلاش برای دستیابی به چیزی است که فرد هنوز ندارد. فرد تلاش میکند تا به حالتهای نهایی مطلوب و ایده آل نزدیک شود.
تمرکز پیشگیری شامل حساسیت به پیامدهای منفی است. تلاش برای حفظ و از دست ندادن چیزی است که فرد از قبل دارد. فرد برای حفظ احساس وظیفه، تعهد و مسئولیت تلاش میکند.
ذهنیت ارتقا
کانون نظم دهی ارتقا بر احتمال پیشرفت متمرکز است. فردی که تمرکز ارتقا دارد به پیامدهای مثبت حساس است، به احتمالات دستیابی به منافع گرایش دارد و راهبرد رفتاری مشتاقِ تحرک و جابهجایی را اتخاذ میکند که ممکن است بهعنوان «فقط انجامش بده» توصیف شود. نگرانی مربوط به رشد، پیشرفت و موفقیت است زیرا فرد تلاش میکند از یک حالت خنثی به یک حالت رسیدن به یک میل، آرزو یا آرمان پیشروی کند. این به معنای ایجاد اتفاقات خوب است. بهعنوانمثال، این شخص به دنبال فارغالتحصیلی، یادگیری مهارت جدید، کسب درآمد اضافی و حمایت از دوستان خود است. وقتی آرمانها تحقق مییابند، تجربه هیجانی شامل بشاشی ازجمله احساس خوشبختی و رضایت است، اما وقتی این آرمانها تحقق نمییابند، تجربه هیجانی سرافکندگی ازجمله احساس ناامیدی، نارضایتی و غمگینی خواهد بود.
افراد میتوانند تمرکز ارتقا را یا بهصورت همیشگی، بهعنوان یک ویژگی شخصیتی، اتخاذ کنند یا میتوان ازنظر موقعیتی القا کرد. فردی که بهصورت دائمی تمرکز ارتقا دارد، طوری پرورش یافته است که باور میکند آنچه در زندگی مهم است، اتفاقات خوب است. والدین تمایل دارند که شیوه حمایتی و خود-ارتقایی را بهکارگیرند که در آن از کودک خواسته میشود ایده آلها را تحقق بخشد و آرزوها را برآورده سازد (بهعنوانمثال، «والدینم به من گفتند وقتی سعی میکنم در کاری، خوب باشم به من افتخار میکنند؛ کلر، ۲۰۰۸؛ مانیان، استرامن و دنِو، ۱۹۹۸). این آرمانها به شکل امیدها و آرزوها درمیآیند. علاوه بر والدین، میتوان از طریق پرورش یافتن در فرهنگ متمرکز بر ارتقا، تمایل فرد به پذیرش ارتقا را افزایش داد (بهعنوانمثال، فرهنگ ایتالیا ؛ فولمر و همکاران، ۲۰۱۰). فردی که ازنظر موقعیتی تمرکز ارتقا باشد، در محیطی قرار دارد که از سودهای احتمالی و فرصتهای پیشرفت خبر میدهد. بهعنوانمثال، محققان برای ایجاد موقعیت تمرکز بر ارتقا از شرکتکنندگان میخواهند که در مورد یک ایده آل فکر کنند: «توضیح دهید که چگونه امیدها و آرزوهای شما، اکنون از زمانی که بزرگ شدهاید، متفاوت است» (فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲، ص. ۲).
ذهنیت پیشگیری
کانون نظم دهی پیشگیری بر مسئولیت و وظیفه متمرکز است. فردی که تمرکز پیشگیری دارد نسبت به پیامدهای منفی حساس است، از احتمال ضرر جلوگیری میکند و راهبرد رفتاری گوشبهزنگی محتاطانه را اتخاذ میکند که ممکن است بهعنوان «انجام کار درست» توصیف شود. نگرانی مربوط به ایمنی، امنیت و مسئولیت است زیرا فرد تلاش میکند از انجام ندادن وظیفه خود، برآورده نکردن الزامات و مسئولیتهای خود جلوگیری کند. این امر به این معنی است که باید مراقب باشید اتفاقات بد رخ ندهند. بهعنوانمثال، فرد به دنبال ایمنی و امنیت، شکست نخوردن، ضرر نکردن و از دست ندادن پول و در تماس نزدیک با دوستان خود است. هنگامیکه بایستهها حفظ میشوند، تجربه هیجانی شامل احساس آرامش است، اما وقتی این الزامات بایسته از دست میروند، تجربه هیجانی شامل احساسات اضطراب ازجمله احساس آشفتگی، ناراحتی، ترس و تهدید خواهد بود.
افراد میتوانند تمرکز پیشگیری را یا بهصورت دائمی در شخصیت ایجاد کنند، یا میتوان ازنظر موقعیتی القا کرد. فردی که بهطور همیشگی متمرکز بر پیشگیری است، طوری تربیت یافته است که فکر می کند آنچه در زندگی مهم است جلوگیری از اتفاقات بد است. والدین تمایل دارند شیوهای انتقادی، تنبیهی و محدودکننده را که در آن کودک ترغیب میشود به ایمنی برسد و وظایف، الزامات و بایستهها را برآورده سازد، اتخاذ کنند (بهعنوانمثال، «والدینم اغلب مرا سرزنش و انتقاد میکنند؛ کلر، ۲۰۰۸؛ مانیان، استرامان و دنی، ۱۹۹۸). انجام آنچه فرد باید انجام دهد به معنای اقدام برای حفظ وضع موجود، اشتباه نکردن، مسئولیتپذیری و جلوگیری از خطر است. علاوه بر والدین، تمایل فرد به اتخاذ تمرکز پیشگیری میتواند با پرورش یافتن در فرهنگ متمرکز بر پیشگیری افزایش یابد (بهعنوانمثال، در فرهنگ ژاپن؛ فولمر و همکاران، ۲۰۱۰). فردی که ازنظر موقعیتی متمرکز بر پیشگیری است، در محیطی قرار دارد که از ضررهای احتمالی مرتبط با الزامات و مسئولیتهای اجتماعی فرد خبر میدهد. بهعنوانمثال، محققان برای ایجاد تمرکز پیشگیری بهصورت موقعیتی، از شرکتکنندگان میخواهند که درباره یک بایسته فکر کنند: «توضیح دهید که چگونه وظایف و تعهدات شما، اکنون با زمانی که رشد یافتهاید، متفاوت است.»
تعاریف مختلف موفقیت و شکست
بسته به ذهنیت نظم دهی فرد، موفقیت و شکست معنای متفاوتی دارند (هیگینز، ۱۹۹۷). برای فردی که تمرکز ارتقا دارد، موفقیت به معنای وجودِ سود است، فرد تلاش میکند به نتیجه مثبت دست یابد، و این نتیجه مثبت، شکل نوعی پیشرفت یا بهبود وضعیت امور را به خود میگیرد. موفقیت به معنای آن است که تغییری لتفاق افتاده است و فرد توانسته است «حالت موجود» را به «حالت ایده آل» مطلوب نزدیکتر کند. موفقیت معنای خاصی دارد– یعنی اتفاق خوبی رخ داده است. از سوی دیگر، شکست به معنای عدمِ سود است. این موضوع حاکی از ناتوانی در بهتر کردن حالت موجود فرد است. برای شخصی که تمرکز ارتقا دارد، شکست معنای خاصی ندارد؛ شکست عمدتاً اتفاق بیاهمیتی است زیرا فرد هنوز مانند قبل است (بهعنوانمثال، خود یا self موجود فرد پایدار است). برای فرد متمرکز بر ارتقا، شکست انگیزهای ایجاد نمیکند، درحالیکه موفقیت ازلحاظ انگیزشی سیستم را تغذیه میکند و به آن انگیزه میدهد (بهعنوانمثال، اشتیاق فرد برای موفقیت به او انرژی دوباره میبخشد).
برای فردی که تمرکز پیشگیری دارد، موفقیت به معنای فقدان ضرر است. فرد تلاش میکند تا حالت رضایتبخش را حفظ کند. موفقیت به این معنی است که هیچ تغییری رخ نداده است و حالت بایسته به شیوه رضایت بخشی حفظ شده است. یعنی شخص با احساس وظیفه، مسئولیت و تعهد شروع کرده و اقدامات لازم را برای جلوگیری از ضرر انجام می دهد. برای شخصی که تمرکز پیشگیری دارد، موفقیت معنای خاصی ندارد؛ موفقیت عمدتاً اتفاق بیاهمیتی است، زیرا فرد هنوز مانند گذشته است (بهعنوانمثال، خودِ بایسته فرد پایدار است). از طرف دیگر، شکست به معنای از دست دادن است و اینکه تغییر دردناک روی داده است. این بدان معناست که فرد نتوانسته است خود بایسته را حفظ کند. شکست معنای خاصی دارد– یعنی اینکه اتفاق بدی رخ داده است (یعنی جلوی آن گرفته نشده است). برای فرد متمرکز بر پیشگیری، موفقیت برانگیزنده نیست، درحالیکه شکست ازلحاظ انگیزشی سیستم را تغذیه میکند و به آن انگیزه میبخشد (بهعنوانمثال، گوشبهزنگی فرد برای ایمن مانده به او انرژی دوباره میبخشد).
راهبردهای مختلف تلاش برای اهداف
بسته به ذهنیت نظم دهی فرد، تلاش فرد برای دستیابی به هدف به یکی از دو روش مختلف انجام میشود. در تمرکز ارتقا، راهبرد مبتنی بر سود را میتوان بهصورت ذهنِ باز، اکتشاف، تحرک، سرعت عمل و اشتیاق توصیف کرد. تحرک به معنای دست زدن به اقدامی برای حرکت از حالت موجود به حالت ایده آل است. آن در زبان محاورهای با شعار «فقط انجامش بده» مطابقت دارد.
در تمرکز پیشگیری، راهبرد مبتنی بر ایمنی را میتوان بهصورت محتاط بودن، متعهد ماندن، پایداری، محافظت از تعهدات، اجتناب از ریسک، سنجش اینکه فرد در کجا قرار دارد، و گوشبهزنگی توصیف کرد. سنجش به معنای ارزیابی انتقادی این موضوع است که آیا وضع موجود (استاندارد «بایسته») حفظ شده است یا نه. این امر در زبان محاورهای با شعار «کار درست انجام بده» مطابقت دارد.
این دو راهبرد متفاوت در تلاش برای دستیابی به هدف، این سؤال را پیش می کشد که کدامیک از راهبردها بهتر یا سازندهتر از دیگری است– آیا بهتر است برای به انجام رساندن کاری اقدام کنم یا اینکه مسئولانه عمل کنیم و ایمن بمانیم؟ جالب اینجاست که پاسخ به این سؤال به ذهنیت نظم دهی فرد بستگی دارد. هنگامیکه فردی تمرکز ارتقا دارد هدفی مانند «کسب معدل بالا» را دنبال میکند، تحرک « درست احساس میشود» و احساس لذت و رضایت ایجاد میکند. بهعنوانمثال، برای فردی با تمرکز ارتقا، راهبردهای زیر درست احساس میشوند (فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲):
- کارهای مدرسه را در اسرع وقت انجام بده.
- در همه کلاسها شرکت کن.
- وقت بیشتری را در کتابخانه سپری کن.
- برای آزمونها آماده باش.
- انگیزش برای داشتن معدل بالا را افزایش بده.
بااینحال، هنگامیکه فردی تمرکز پیشگیری دارد هدفی مانند «کسب معدل بالا» را دنبال میکند، گوشبهزنگی «درست احساس میشود» و احساس لذت و رضایت را ایجاد میکند. بهعنوانمثال، برای شخص با تمرکز پیشگیری، راهبردهای زیر درست احساس میشوند (فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲):
- تعلل ورزی را متوقف کن.
- از غیبت در کلاسها اجتناب کن.
- وقت کمتری را در اجتماعات/ مهمانیهای اجتماعی سپری کن.
- از عدم آمادگی برای آزمونها اجتناب کن.
- انگیزش برای داشتن معدل بالا را از دست نده.
به علاوه هنگامیکه فردی با تمرکز ارتقا، احتیاط هوشیارانه و گوشبهزنگی به خرج میدهد، این رفتارها درست احساس نمیشوند و لذت کمی ایجاد میکنند، درست مانند وقتیکه شخصی با تمرکز پیشگیری از تحرک مشتاقانه استفاده میکند، آن رفتارها درست احساس نمیشوند و لذت و رضایت کمی ایجاد میکنند (فریتاس هیگینز، ۲۰۰۲). ازاینرو، یک راهبرد رفتاری لزوماً بهتر از دیگری نیست؛ بلکه، افرادی که تمرکز ارتقا دارند به جای اعمال مبتنی بر گوشبهزنگی، تمایل بیشتری به استفاده از اقدامات مبتنی بر پیشرفت و تحرک مشتاقانه دارند و در این حالت بیشتر لذت میبرند، احساس موفقیت بیشتری میکنند، درحالیکه افراد با تمرکز پیشگیری به جای اعمال مبتنی بر پیشرفت، بیشتر مایل به ادامه دادن استفاده از اعمال گوشبهزنگی ناشی از ایمنی هستند و در این حالت است که بیشتر لذت میبرند، احساس موفقیت بیشتری میکنند (هیگینز، ۲۰۰۰).
خود-رهنمونیهای ایده آل و خود-رهنمونیهای بایسته
خود-رهنمونیهای ایده آل، هدف، استاندارد یا آرزویی است که فرد دوست دارد تبدیل شود. دنبال کردن خودِ ایده آل منجر به این می شود که فرد جهت گیری سبک نظم دهی متمایل به موفقیت و حساسیت بیشتر برای حرکت به سمت فرصتهایی برای پیامدهای مثبت اتخاذ کند. رفتار گرایشی مشتاق، هم وسیله ای طبیعی و هم لذت بخشی برای دستیابی به پیامدهای مثبت است، زیرا فرد برای تغییر، بهبود و دستیابی به چیز جدید تلاش می کند.
خود-رهنمونیهای بایسته هدف یا استاندارد یا آرزویی است که مشخص کند فرد یا دیگران معتقدند که شما باید انجام دهید یا باید باشید. پیروی از خود بایسته باعث می شود که فرد جهت گیری سبک نظم دهی به سمت مسئولیت پذیری و حساسیت بیشتر نسبت به از دست دادن آنچه از قبل دارد، اتخاذ کند. هوشیاری و گوش به زنگی محتاطانه هم وسیله ای طبیعی و هم لذت بخشی برای جلوگیری از پیامدهای منفی است، زیرا فرد تلاش می کند تا به احساس وظیفه، تعهد و مسئولیت خود صادق باشد.
ایده آل ها و بایسته ها بخشی از سیستم خود هستند (هیگینز، ۱۹۸۷). برخی موقعیت ها و شرایط زندگی، فرد را به سمت دستیابی به امکانات خود ایده آل متمایل می کند، در حالی که موقعیتها و شرایط دیگر زندگی، فرد را وادار می کنند تا مسئولیت های خود بایسته را بر عهده بگیرد. هنگامی که به ایده آل های خود گرایش پیدا می کنید، برخی استراتژی ها و راه های تلاش بهتر عمل می کنند، اما وقتی به سمت بایسته ها تمایل داشته باشید، استراتژی ها و روش های تلاش دیگر موثراز واقع می شوند. به عنوان مثال، آزمایشی را در نظر بگیرید که در آن از برخی شرکت کنندگان خواسته شد تا بر خود ایده آل تمرکز کنند: «لطفاً به کاری فکر کنید که به طور ایده آل دوست دارید انجام دهید. به عبارت دیگر، لطفاً به امید یا آرزویی که در حال حاضر دارید فکر کنید» (فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲، ص. ۳). از سایر شرکت کنندگان خواسته شد تا روی خود بایسته متمرکز شوند: «لطفاً به کاری فکر کنید که تصور می کنید باید انجام دهید. به عبارت دیگر، لطفاً به وظیفه یا مسئولیتی که در حال حاضر بر عهده دارید فکر کنید» (فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲، ص. ۳). در مرحله بعد، از شرکت کنندگان در هر دو موقعیت خواسته شد که پنج برنامه عمل مرتبط با اشتیاق را ذکر کنند (به عنوان مثال، «لطفاً برخی از استراتژی هایی که می توانید استفاده کنید تا مطمئن شوید همه چیز درست پیش خواهند رفت و به شما کمک می کنند امید یا آرزوی خود را تحقق ببخشید، ذکر کنید») یا پنج برنامه مرتبط با هوشیاری و گوش به زنگی را ذکر کنید (به عنوان مثال، «لطفاً برخی راهبردهایی که می توانید برای جلوگیری از هرگونه خطایی که باعث می شود اشتباه عمل کنید و شما را از تحقق وظیفه یا تعهد خود باز دارد، فهرست کنید»). سرانجام، از همه شرکت کنندگان پرسیده شد که انجام برنامه عمل ذکر شده آنها چقدر لذت بخش خواهد بود.
نتایج در شکل ۱ ارائه شده اند (از فریتاس و هیگینز، ۲۰۰۲). شرکت کنندگانی که جهت گیری به سمت ایده آل ها، امیدها و آرزوها داشتند برنامه های عمل اشتیاق بسیار را به صورت لذت بخش و برنامه های اقدام هوشیارانه و گوش به زنگی را به صورت معنی داری خیلی کمتر لذت بخش رتبه بندی کردند. در بین شرکت کنندگانی که به بایسته ها، وظایف و تعهدات جهت گیری داشتند، الگوی یافته ها کاملاً برعکس شد: برنامه های اقدام هوشیارانه و گوش به زنگی بسیار لذت بخش ولی برنامه های عمل اشتیاق به صورت معنی داری کمتر لذت بخش ارزیابی شدند. مطالعه پیگیری نتایج مشابهی را نشان داد که در آن افرادی که دارای تمرکز ارتقا بودند وقتی فعالیتی را برای سرگرمی و نه به عنوان فعالیت جدی دنبال می کردند، آن را جالب تر می دانستند، در حالی که افرادی که دارای تمرکز پیشگیری بودند وقتی فعالیتی را به عنوان فعالیت جدی نه به عنوان کاری که برای سرگرمی انجام شده است دنبال می کنند آن را جالب تر می دیدند (هیگینز و همکاران، ۲۰۱۰).شکل ۱ لذت بردن از برنامه های عمل اشتیاق و برنامه های عمل هوشیارانه و گوش به زنگی هر دو به تمرکز نظم دهی فرد بستگی دارد (امید و ایده آلها در برابر وظیفه و بایسته ها)
منبع
Reeve, J. (2018). Understanding motivation and emotion (7th ed.). Hoboken, NJ: Wiley.