انگیزش چیست؟ چرا مهم است؟ علم انگیزش – دو سؤال همیشگی- موضوع اصلی انگیزش

0
2558

نویسنده: جان مارشال ری‌وِ – ترجمه دکتر اکبر رضایی  – ۱۴۰۰

انگیزش چیست؟ چرا مهم است؟

علم انگیزش

دو سؤال همیشگی
علت رفتار چیست؟
چرا شدت رفتار متفاوت است؟

موضوع اصلی
انگیزه‌های درونی

نیازها

شناخت‌ها

هیجان‌ها

هیجان‌ها به‌عنوان حالت‌های انگیزشی
رویدادهای بیرونی و بافت‌های اجتماعی
انگیزش در برابر تأثیرگذاری (نفوذ)

هر روز صبح که سر کار می‌روم، از کنار درخت زیبایی رد می‌شوم. برخی صبح‌ها هوا به‌شدت سرد است. در این روزهای زمستانی، من می‌دانم که می‌توانم کاری انجام دهم که درخت قادر به انجام آن نیست. می‌توانم حرکت کنم. می‌توانم داخل ساختمان بروم، کت بپوشم، یا یک فنجان قهوه داغ بنوشم. بااین‌حال، درخت هر روز سر جای خودش است؛ بنابراین، من نگران آن درخت هستم.

من نگران هستم زیرا درخت نمی‌تواند اقدامی بکند و برای محافظت از خودش در برابر سرما، اره‌برقی، یا از سوسک‌هایی که پوست آن را می‌خورند، کارهای ضروری را انجام دهد. من همچنین نگران محیط پیرامون آن درخت هستم. خوشحالم که می‌بینم آن را هوای گرم و باران ملایم پشتیبانی می‌کند، بااین‌حال وقتی باد شدید می‌وزد و مواد غذایی کمیاب می‌شود، دلهره می‌گیرم.

تمایل و ظرفیت من برای حرکت سرمایه‌های باورنکردنی هستند. حرکت (Move) موضوع این کتاب است. درواقع، کلمات انگیزش، هیجان و انگیزه همه از فعل لاتین movere گرفته شده‌اند که به معنای «حرکت کردن» است. این کتاب در مورد تمام نیروهایی است که حرکت کردن را ایجاد و حفظ می‌کنند. این داستانی است در مورد اینکه چگونه سرمایه‌های انگیزشی و هیجانی که همه ما در اختیار داریم به ما کمک می‌کنند تا به سمت عملکرد مطلوب و بهزیستی بیشتر حرکت کنیم.

چگونه انگیزش خود برای مطالع افزایش دهیم ؟

انگیزش چیست؟ چرا مهم است؟

انگیزش چیست؟ یک دلیل برای خواندن این کتاب، البته، یافتن پاسخی برای این سؤال است؛ اما به‌عنوان راهی برای شروع این سفر، لحظه‌ای مکث کنید و پاسخ خود را، هرچند ابتدایی، هرچند موقتی، هرچند شخصی و خصوصی ایجاد کنید. بهتر است تعریف خود را در یک دفترچه یادداشت یا در حاشیه این کتاب بنویسید.

در ادامه این بحث تعریف رسمی هم برای انگیزش و هم برای هیجان ارائه می‌شود. بااین‌حال، برای شروع کار، این تعریف ساده را در نظر بگیرید: انگیزش، خواستن (wanting) است (بامیستر، ۲۰۱۶). انگیزش حالتی در درون ماست که میل به تغییر دارد– تغییر در خود یا تغییر در محیط. گیرایی این تعریف ساده در این است که در هر حالت انگیزشی، عنصر فعال (یعنی، خواستن تغییر) را مشخص می‌کند– من می‌خواهم رفتار خودم را تغییر دهم، افکار خودم را تغییر دهم، نحوه احساسم را تغییر دهم، خودپنداره‌ام را تغییر دهم، محیط پیرامون خودم را تغییر دهم، کیفیت روابطم را تغییر دهم و موارد دیگر.

چرا انگیزش مهم است؟ چرا مهم است که بدانیم و بفهمیم که مردم چه می‌خواهند؟ گرچه دلایل زیادی برای اهمیت و ارزشمند بودن مطالعه انگیزش وجود دارد، اما دو دلیل اساسی را در نظر بگیرید.

اول اینکه، یادگیری در مورد انگیزش کار بسیار جالبی است که انجام می‌شود. کمتر موضوعی تخیل را به این اندازه تحریک و سرگرم می‌کند. هر چیزی که ما را آنچه می‌خواهیم و میل داریم، اینکه چرا چیز خاصی را می‌خواهیم، و اینکه چگونه می‌توانیم زندگی خود را بهبود ببخشیم آگاه سازد، جالب خواهد بود. و هر چیزی که به ما در مورد خواسته دیگران بگوید، اینکه چرا آن‌ها چیز خاصی را می‌خواهند و اینکه چگونه می‌توانیم زندگی آن‌ها را بهبود ببخشیم، جالب خواهد بود. برای اینکه این بینش‌ها را کسب کنیم، می‌توانیم به نظریه‌های انگیزش مراجعه کنیم تا در مورد موضوعاتی نظیر ماهیت انسان، هدف‌گزینی، تلاش برای پیشرفت و قدرت، میل به رابطه جنسی و صمیمیت روان‌شناختی و هیجاناتی مانند ترس، خشم و شفقت یاد بگیریم. این نظریه‌ها نحوه تقویت همکاری و مشارکت و درگیری افراد در کاری (بخصوص انجام کارهای تیمی و گروهی)، تغییر رفتار، پرورش استعداد، خلاقیت، رشد علاقه، ایجاد شایستگی و تعیین اهداف و برنامه‌ریزی را تبیین می‌کنند.

دوم اینکه، یادگیری درباره انگیزش کاری مفید و بسیار ارزشمند است. یادگیری درباره انگیزش می‌تواند کاری بسیار عملی و ارزشمند باشد. دانستن اینکه انگیزش از کجا می‌آید، چرا گاهی تغییر می‌کند و چرا در سایر مواقع تغییر نمی‌کند، تحت چه شرایطی افزایش یا کاهش می‌یابد، کدام جنبه‌های انگیزش را می‌توان تغییر داد و کدام جنبه‌ها را نمی‌توان تغییر داد و اینکه آیا برخی انواع انگیزش سودمندتر از انواع دیگر هستند، می‌تواند بسیار مفید باشد. با دانستن چنین مواردی، می‌توانیم دانش خود را در موقعیت‌هایی نظیر تلاش برای ایجاد انگیزه در کارمندان، تربیت ورزشکاران، مشاوره مراجعان، تربیت فرزندان، جلب‌توجه دانش‌آموزان یا تغییر روش تفکر، احساس و رفتارهای خودمان استفاده کنیم. درک انگیزش مسیر قابل‌اعتماد برای به دست آوردن نتایج ارزشمند مانند تلاش بیشتر، عملکرد بهتر، احساس هدفمندی، رشد شخصی و ارتقا سلامت روانی ارائه می‌دهد. تا حدی که مطالعه انگیزش و هیجان‌ها بتواند به ما بگوید که چگونه می‌توانیم زندگی خود و دیگران را بهبود ببخشیم، این سفر ارزش صرف کردن وقت را خواهد داشت.

مطالعه انگیزش و هیجان‌ها فرصتی برای کسب دانش نظری و عملی است. به‌عنوان‌مثال، ورزش را در نظر بگیرید. لحظه‌ای به آن فکر کنید: چرا کسی می‌خواهد ورزش کند؟ آیا می‌توانید این را تبیین کنید؟ آیا می‌توانید توضیح دهید که انگیزش ورزش از کجا می‌آید؟ آیا میدانید که چرا افراد برای ورزش کردن تحت برخی شرایط تمایل بیشتری دارند ولی در شرایط دیگر تمایل کمتری به انجام آن دارند؟ آیا می‌توانید تبیین کنید که چرا یک نفر ممکن است بیشتر از فرد دیگر تمایل به ورزش داشته باشد؟ آیا می‌توانید توضیح دهید که چرا همین فرد گاهی می‌خواهد ورزش کند اما زمان دیگر نمی‌خواهد ورزش کند؟ برای کمک به پاسخ دادن به چنین سؤالاتی، ۱۳ دلیل انگیزشی مختلف برای ورزش کردن در جدول ۱ ارائه شده است. فرد بنا به دلایلی، صرفاً به‌صورت خودانگیخته (به‌عنوان‌مثال، خُلق خوب) ورزش می‌کند. به دلایل دیگر، این انگیزش، هدف بیشتری برای آن دارد (به‌عنوان‌مثال، مزایای سلامتی). و به دلایل دیگری نیز، انگیزش چیز منحصربه‌فرد در مورد فرد منعکس می‌کند (برای مثال، دستیابی به یک استاندارد عالی).

و ما باید نه‌تنها انگیزش برای ورزش (گرایش)، بلکه انگیزش برای ورزش نکردن (اجتناب) را نیز در نظر بگیریم. اگر ورزش کردن احساس اضطراب یا استرس در ما ایجاد کند، چه می‌شود؟ اگر ورزش کردن احساس بی‌کفایتی و شرمندگی ایجاد کند، چه می‌شود؟ اگر احساس خستگی کنیم، یا اگر احساس نکنیم که همه تلاش خود را کرده‌ایم، چه می‌شود؟ اگر زمانی را که صرف ورزش می‌کنیم، ما را از انجام سایر کارهایی که دوست داریم انجام دهیم مانند تماشای تلویزیون، مطالعه کتاب یا ورود به فیس بوک دور کند، چه می‌شود؟

و البته روش‌های مختلفی برای ورزش کردن وجود دارند، با این فرض که فرد واقعاً انگیزش کافی برای انجام این کار داشته باشد؛ بنابراین، باید بپرسیم: چرا دور یک پیست را بدویم؟ چرا در کلاس ایروبیک بالا و پایین بپریم؟ چرا روی دستگاهی که واقعاً راه به‌جایی نمی‌برد از پله‌ها بالا برویم؟ یا چرا باید از کنار آسانسور یا پله‌برقی رد شویم تا از پله‌ها برای رسیدن به هفت پله بالا برویم؟ چرا زمانی که می‌دانید ریه‌های شما به دلیل کمبود هوا از پای می‌افتند، می‌دویم؟ چرا زمانی که می‌دانید عضلات شما کوفته و پاره می‌شوند می‌پریم و تمرین کششی انجام می‌دهیم؟ چرا یک ساعت از روز را صرف ورزش می‌کنید هنگامی‌که اصلاً این کار را دوست ندارید یا برنامه کاری شما اصلاً اجازه آن را نمی‌دهد؟ وقتی زندگی انجام کارهای جالب دیگری را توصیه می‌کند، چرا باید ورزش کرد؟ واقعاً چرا؟

این سؤالات در مورد ورزش مطرح شدند، اما به‌راحتی می‌توانند درباره انگیزش زیربنای هر فعالیتی مطرح شوند. چرا پیانو می‌نوازید؟ اگر شما به یک زبان دوم مسلط هستید، چرا تمام تلاش خود را برای یادگیری زبان خارجی انجام داده‌اید؟ چرا بعدازظهرها سخت تلاش کرده‌اید تا چیز جدیدی را یاد بگیرید یا استعدادی را پرورش دهید؟

جدول ۱ سیزده دلیل انگیزشی متفاوت برای ورزش کردن

چرا ورزش؟انگیزشمثالِ گویا
تفریح، لذت بردنانگیزش درونیکودکان به‌طور خودانگیخته ورزش می‌کنند– آن‌ها می‌دوند، می‌پرند و همدیگر را دنبال می‌کنند و این کار را فقط برای تفریح کامل انجام می‌دهند.
چالش شخصیغرقگیورزشکاران وقتی ورزش آن‌ها، مهارت‌هایشان را به‌طور بهینه به چالش می‌کشند، «در منطقه» قرار می‌گیرند.
مجبور به این کارخودنظم دهی بیرونیورزشکاران ورزش می‌کنند زیرا مربی به آن‌ها می‌گوید این کار را انجام دهند.
دستیابی به یک هدفهدفدوندگان تلاش می‌کنند یک مایل (۱۶۰۹ متر) را در مدت شش دقیقه یا کمتر بدوند.
فواید سلامتیارزشافراد برای کاهش وزن یا تقویت قلب ورزش می‌کنند.
الهام گرفتنخود (self) ممکنمردم می‌بینند که دیگران ورزش می‌کنند و الهام می‌گیرند که همین کار را انجام دهند.
دستیابی به یک استاندارد عالیتلاش برای رسیدن به موفقیتاسکی‌بازان برفی به پایین کوه سرازیر می‌شوند و سعی می‌کنند رکورد جدیدی ثبت کنند.
رضایت از کار خوب انجام‌شدهشایستگیزمانی که ورزشکاران پیشرفت می‌کنند، احساس شایستگی و کارآمدی بیشتری می‌کنند.
مایه لذت هیجانیفرایند متضادپیاده‌روی سریع می‌تواند باعث نشئگی یک دونده شود (بازگشت سرخوشی به درد)
خوش‌خلقیعاطفه مثبتآب‌وهوای زیبا می‌تواند باعث ایجاد خوش‌خلقی شود به‌گونه‌ای که افراد به‌طور خودانگیخته ورزش می‌کنند؛ به شکلی که آن‌ها جست‌وخیز می‌کنند بدون اینکه حتی بدانند چرا این کار را انجام می‌دهند.
کاستن از احساس گناهدرون‌فکنیافراد ورزش می‌کنند زیرا فکر می‌کنند این کاری است که باید انجام دهند تا دیگران را خشنود کنند یا احساس گناه خود را از بین ببرند.
تسکین استرس، افسردگیکنترل شخصیپس از یک روز پراسترس، افراد به باشگاهی می‌روند که ازنظر آن‌ها محیطی ساخت‌یافته و قابل‌کنترل است.
معاشرت با دوستانارتباطورزش غالباً یک رویداد اجتماعی و زمانی برای لذت بردن از معاشرت با دوستان است.

علم انگیزش

مطالعه انگیزش و هیجان یک علم رفتاری است. اصطلاح علم اشاره به این دارد که پاسخ به سؤالات انگیزشی به شواهد تجربی، عینی و مبتنی بر داده‌ها نیاز دارند که از یافته‌های پژوهشی خوب-اجراشده و داوری شده توسط همکاران متخصص به دست می‌آیند. علم انگیزش، نقل‌قول‌های مربیان مشهور بسکتبال را به‌عنوان پاسخ‌های قطعی قبول ندارد، هرچند که این نقل‌قول‌ها ممکن است الهام‌بخش و جالب‌توجه باشند. در عوض، علم انگیزش از روش‌های تجربی استقبال می‌کند، زیرا بر فرضیه‌های آزمون‌پذیر، تعاریف عملیاتی سازه‌های آن، روش‌های مشاهده‌ای و تحلیل‌های آماری عینی برای ارزیابی مزیت‌های علمی فرضیه‌های خود تأکید دارد. چنین پژوهش‌هایی به دنبال ساختن نظریه‌هایی در مورد نحوه عمل فرایندهای انگیزشی هستند.

فرآیندهای جاری قرار دادن ایده‌های فرد در مورد انگیزش برای آزمون تجربی، فرایند مهمی برای تحقق عنوان این کتاب است (یعنی، روانشناسی انگیزش و هیجان)، زیرا مفاهیم انگیزشی که شخص استفاده می‌کند، باید با دقت انتخاب و به‌طور مداوم در برابر یافته‌های جدید ارزیابی شوند. مفاهیم نامناسب– که به دلیل عدم وجود شواهد تجربی حمایتی مشخص می‌شوند– بهتر است کنار گذاشته شوند، مفاهیم مفید باید اصلاح شوند و مفاهیم تبیینی جدید باید کشف شوند.

نظریه یک چارچوب فکری است که دانش عظیمی از یک پدیده را سازمان می‌دهد تا بتوان پدیده را بهتر توصیف، درک و تبیین کرد (فیسک، ۲۰۰۴). مطالعه انگیزش و هیجان برای پاسخ به سؤال‌های چرایی در مورد رفتار، فکر و احساس انجام می‌گیرد، مانند چرا او چنین کاری کرد؟ و چرا او چنین احساسی دارد؟ به قول برنارد و لاک (۲۰۱۳، ص. ۵۷۴):

بدون پاسخ به چرایی، ما فقط با توصیف رفتار می‌مانیم، و توصیف بدون تبیین درنهایت رضایت‌بخش نیست.

برای درک ماهیت چیزی مانند انگیزش پیشرفت و تبیین نحوه عمل آن، نظریه انگیزش پیشرفت باید دو کار انجام دهد. اول، لازم است روابطی را که بین پدیده‌های مشاهده‌شده وجود دارند و به‌طور طبیعی اتفاق می‌افتند، مشخص کند. به‌عنوان‌مثال، یک نظریه باید مشخص کند که چه چیزی باعث آن پدیده می‌شود و همچنین اینکه خودِ آن پدیده موجب چه چیزی می‌شود. به‌عنوان‌مثال، نظریه انگیزش پیشرفت متغیرهایی مانند چالش بهینه، کار مستقل و بازخورد سریع عملکرد را به‌عنوان علت‌های طبیعی تلاش‌های پیشرفت، و متغیرهایی مانند تلاش، پشتکار و گزینه‌های شغلی (به‌عنوان‌مثال، کارآفرینی) را به‌عنوان پیامدهای طبیعی آن مشخص خواهد کرد. دوم، باید تبیین کند که چرا این روابط وجود دارند. به‌عنوان‌مثال، چرا چالشی (به‌عنوان‌مثال، آیا می‌توانید این کار را انجام دهید؟) باعث می‌شود برخی از افراد برای رسیدن به موفقیت تلاش کنند درحالی‌که برخی دیگر فقط دستخوش اضطراب می‌شوند و اجتناب می‌کنند؟ اگر بتوانید پیشایندها و پیامدهای یک پدیده انگیزشی یا هیجانی را مشخص کنید، در این صورت درک شما واضح‌تر، پیشرفته‌تر و مفیدتر خواهد بود. هنگامی‌که زمان آن فرا برسد که زندگی خودتان یا زندگی فرد عزیزی را بهبود ببخشید، در وضعیت بهتر (مطلع) قرار خواهید گرفت.

نظریه پیچیدگی و میزان خش و پارازیت واقعیت را کاهش می‌دهد تا نحوه عمل یک پدیده را نشان دهد. پس از شکل‌گیری، نظریه‌ها پیش‌بینی‌هایی (یعنی، فرضیه‌هایی) را درباره اینکه یک حالت انگیزشی از کجا ناشی می‌شود، به چه چیزی منجر می‌شود (به‌عنوان‌مثال، تغییر رفتار) و اینکه چگونه، چه زمانی و در چه شرایطی ممکن است تغییر کند، ایجاد می‌کنند.

اینکه یک نظریه چگونه پدیده‌ای را مفهوم‌سازی می‌کند ممکن است درست یا کامل باشد یا نباشد؛ بنابراین، محققان از این نظریه برای تولید فرضیه‌های قابل آزمون استفاده می‌کنند. فرضیه، پیش‌بینی در مورد این است که اگر نظریه درست باشد چه اتفاقی باید بیفتد. به‌عنوان‌مثال، یک فرضیه در مورد انگیزش پیشرفت ممکن است این باشد که: افرادی که اهدافی را تعیین می‌کنند و بازخورد سریع عملکردی دریافت می‌کنند (به‌عنوان‌مثال، کارآفرینان) باید تلاش‌های پیشرفت بیشتری در کار در مقایسه با افرادی که مشاغل خدماتی دارند (به‌عنوان‌مثال، پرستاری) تجربه کنند (جنکینز، ۱۹۸۷). با در دست داشتن فرضیه، مطالعه پژوهشی برای گردآوری داده‌های لازم برای ارزیابی صحت فرضیه اجرا می‌شود. اگر یافته‌ها از فرضیه نظریه حمایت کنند، در این صورت محققان از روایی نظریه مطمئن می‌شوند.

بااین‌حال، اگر یافته‌ها نتوانند از این نظریه پشتیبانی کنند، محققان اطمینان به این نظریه را از دست می‌دهند و یا آن را تجدیدنظر می‌کنند یا نظریه بهتری (یعنی، تبیین بهتری) را جستجو می‌کنند.

پس‌ازاینکه یک نظریه به‌اندازه کافی، به‌دقت و به‌صورت عینی تأیید شد، مفید می‌شود. نظریه معتبر و روا به‌عنوان ابزاری عملی برای پیشنهادهای کاربردی است که می‌تواند زندگی افراد را بهبود بخشد. نظریه معتبر می‌تواند بر مداخلات و کاربردها در موقعیت‌های دنیای واقعی تأثیر بگذارد. با در اختیار داشتن نظریه معتبر، دانشمند انگیزش می‌تواند دانش کشف‌شده را به کاربردهای مفید در مدارس، محل کار و جامعه تبدیل کند و بنابراین عملکرد مؤثرتر و بهزیستی بیشتر را در افراد ارتقا بخشد.

به‌طورکلی، محققان با پیشنهاد و آزمودن نظریه‌های خود، درک عمیقی از انگیزش و هیجان توسعه می‌دهند (یعنی، دانش نظری به دست می‌آورند) و با پالایش و به کار بردن نظریه‌های خود، راه‌حل‌های عملی برای مشکلات انگیزشی زندگی به وجود می‌آورند (یعنی، دانش عملی کسب می‌کنند).

دو سؤال همیشگی

مطالعه انگیزه حول محور ارائه بهترین پاسخ ممکن به دو سؤال اساسی است (۱) علت رفتار چیست؟ و (۲) چرا شدت رفتار متفاوت است؟

چگونه تعلل ورزی را کنار بگذارم؟

علت رفتار چیست؟

اولین سؤال اساسی انگیزش این است که چه عواملی باعث رفتار می‌شوند؟ یا به‌عبارت‌دیگر، سؤال چرایی: چرا او چنین کاری کرد؟ ما رفتار مردم را می‌بینیم، اما نمی‌توانیم علت اصلی یا علل ایجادکننده رفتار آن‌ها را ببینیم. ما می‌بینیم که مردم تلاش و پشتکار زیادی نشان می‌دهند (یا اصلاً هیچ کاری انجام نمی‌دهند)، اما اینکه به چه دلایلی آن‌ها تلاش زیادی انجام می‌دهند، نهفته باقی می‌ماند. انگیزش به‌عنوان یک رشته علمی برای شناسایی علت‌های پنهان رفتار به حیات خود ادامه می‌دهد.

بهتر است این سؤال کلی را در پنج سؤال خاص گسترش دهید:

  • چرا رفتار شروع می‌شود؟
  • پس از شروع، چرا رفتار در طول زمان ادامه می‌یابد؟
  • چرا رفتار به سمت برخی از اهداف معطوف است اما از اهداف دیگر دور می‌شود؟
  • چرا رفتار، جهت خود را تغییر می‌دهد؟
  • چرا رفتار متوقف می‌شود؟

در مطالعه انگیزش کافی نیست که بپرسیم چرا شخصی ورزش می‌کند، چرا کودکی کتاب می‌خواند، یا چرا نوجوانی از آوازخوانی در گروه کُر خودداری می‌کند. برای به دست آوردن درک بهتر از اینکه چرا افراد کار خاصی را که انجام می‌دهند، باید همچنین بپرسیم که چرا ورزشکاران از همان ابتدا ورزش را آغاز می‌کنند؟ این ورزشکار یا این گروه از ورزشکاران به چه دلیل (یا دلایلی) اولین بار تمرین کردن در این ورزش خاص را آغاز کرده‌اند؟ چه چیزی تلاش آن‌ها را ساعت‌به‌ساعت، روز به روز، فصلی به فصل نیرومند می‌سازد؟ چرا این ورزشکاران یک ورزش خاص را به‌جای ورزش دیگر تمرین می‌کنند؟ چرا آن‌ها به‌جای معاشرت با دوستانشان، الآن تمرین می‌کنند؟ وقتی این ورزشکاران تمرین می‌کنند، چرا به مدت یک روز یا برای تمام عمر این کار را ترک می‌کنند؟ همین سؤالات را می‌توان در مورد کودکانی که کتاب می‌خوانند، پرسید: چرا آن‌ها شروع می‌کنند؟ چرا پس از خواندن اولین صفحه و اولین فصل ادامه می‌دهند؟ چرا آن کتاب خاص را انتخاب می‌کنند؟ چرا خواندن را متوقف می‌کنند؟ آیا کتاب‌خوانی آن‌ها در سال‌های آینده ادامه خواهد داشت؟

برای یک مثال شخصی‌تر، اجازه دهید بپرسیم، چرا امروز شروع به خواندن این کتاب کردید؟ آیا خواندن آن را تا پایان این فصل ادامه خواهید داد؟ آیا تا پایان کتاب به مطالعه خود ادامه خواهید داد؟ اگر قبل از پایان خواندن را متوقف کنید، چرا این کار را می‌کنید؟ بعد از خواندن، چه‌کاری انجام خواهید داد؟ چرا؟ مباحث کادر ۱ تلاش می‌کند تا توضیح دهد که چرا ما کار خاصی را که انجام می‌دهیم.

کادر ۱چرا ما کار خاصی را که انجام می‌دهیم
  سؤال: چرا این اطلاعات مهم است؟ پاسخ: برای اینکه بتوانیم توضیح دهیم که چرا مردم کار خاصی را انجام می‌دهند.   تبیین انگیزش– اینکه چرا مردم کار خاصی را انجام می‌دهند– آسان نیست. افراد ازلحاظ نظریه‌های انگیزشی احتمالی کم ندارند («او این کار را به این دلیل انجام داد که . . .»)، اما مسئله این است که بسیاری از این نظریه‌های شهودی واقعاً مفید نیستند. وقتی در زندگی روزمره با مردم صحبت می‌کنم، هنگامی‌که در هفته اول کلاس از دانشجویان در مورد نظریه‌های انگیزش آن‌ها می‌پرسم و هنگامی‌که توصیه‌های افراد را به‌صورت آنلاین و در حین گفتگوی تلویزیونی می‌شنوم، مشهورترین نظریه‌هایی که افراد دارند عبارت‌اند از: عزت‌نفس و تحسینمشوق‌ها و پاداش‌ها در بالای فهرست نظریه‌های انگیزش افراد، «بالا بردن عزت‌نفس» قرار دارد. این نظر در مورد عزت‌نفس چیزی شبیه به این است: «راهی بیابید تا مردم احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند، و از آن به بعد، اتفاقات خوب شروع به رخ دادن خواهند کرد.» «آن‌ها را تحسین و تمجید کنید، و به آن‌ها اطمینان دهید که آن‌ها به‌عنوان یک شخص ارزشمندی هستند و روزهای خوبی پیش رو دارند.» مشکل این استراتژی این است که آن غلط است. به این دلیل غلط است که عملاً هیچ شواهد تجربی برای حمایت از آن وجود ندارد (بامیستر، کمپبل، کروجر و وُهس، ۲۰۰۳). به‌عنوان‌مثال، روانشناسان تربیتی به این نتیجه دست یافته‌اند که بالا بردن عزت‌نفس دانش‌آموزان باعث افزایش پیشرفت تحصیلی آن‌ها نمی‌شود (مارش و کراون، ۲۰۰۶). رئیس سابق انجمن روانشناسی آمریکا (APA) تا آنجا پیش رفت که نتیجه گرفت «تقریباً هیچ یافته‌ای وجود ندارد که نشان دهد عزت‌نفس باعث ایجاد چیزی شود» (سلیگمن، به نقل از آذر، ۱۹۹۴، ص. ۴). اندازه کافی عزت‌نفس ارزش زیادی دارد. مسئله این است که عزت‌نفس متغیر علیتی نیست. بلکه معلول است– انعکاسی است از اینکه چگونه زندگی ما پیش می‌رود. عزت‌نفس، فشارسنج بهزیستی است. وقتی زندگی به‌خوبی پیش می‌رود، عزت‌نفس بالا می‌رود. وقتی زندگی بد پیش می‌رود، عزت‌نفس افت می‌کند. این بسیار متفاوت از این است که بگوییم عزت‌نفس باعث می‌شود زندگی به‌خوبی پیش رود. نقص منطقی در تفکر درباره عزت‌نفس به‌عنوان منبع انگیزش، همانند عمل قرار دادن گاری جلو اسب است. عزت‌نفس گاری است، نه اسب. مورد بعدی در فهرست نظریه‌های انگیزش افراد «ارائه مشوق‌ها و پاداش‌ها» است. این دیدگاه به چیزی شبیه این می‌ماند «وقتی افراد بی‌انگیزه باشند مشوقی برای ادامه کار به آن‌ها ارائه کنید.» این استراتژی دو مشکل اساسی دارد. اول اینکه، مشوق‌ها و پاداش‌ها باید با دقت ارائه شوند، زیرا حذف آن‌ها به انگیزش از قبل موجود شخص برای انجام آن تکلیف بدون قول پاداش لطمه می‌زند (دسی، کوستنر، و رایان، ۱۹۹۹). به‌عنوان‌مثال، در مدرسه، آیا فقط قبل از امتحان کتاب درسی را می‌خوانید؟ آیا سال‌ها و سال‌های امتحان دادن، کنجکاوی طبیعی و عشق اولیه شما به مطالعه را از بین برده است؟ دوم اینکه، اگر به آن فکر کنید، شخص ارائه‌دهنده مشوق درواقع درک انگیزش فرد را نادیده می‌گیرد و در عوض فقط به دنبال پیروی آن است. به‌جای ارائه پاداش برای جبران انگیزش پایین، آیا بهتر نیست که نویسندگان از همان ابتدا کتاب درسی را جالب بنویسند؟ کاری که ما در هر صفحه از این کتاب انجام خواهیم داد این است که به درون شخص نگاه خواهیم کرد تا فرایندهای درونی که به رفتار نیرو می‌دهند و هدایت می‌کنند و آن را حفظ می‌کنند، مشخص کنیم. هنگامی‌که این کار را انجام می‌دهیم، نظریه‌های انگیزشی را کشف خواهیم کرد که بسیار مؤثرتر از «بالا بردن عزت‌نفس» و «ارائه مشوق‌ها» هستند.
مشاوره تحصیلی و انگیزشی در تبریز – مرکز مشاوره جوانه رشد

چرا شدت رفتار متفاوت است؟

دومین سؤال اساسی انگیزش این است که چرا شدت رفتار متفاوت است؟ راه‌های دیگر پرسیدن همین سؤال این است که بپرسیم، چرا میل در یک زمان قوی و انعطاف‌پذیر اما در زمان دیگر ضعیف و متزلزل است؟ و چرا شخص واحدی تصمیم می‌گیرد کارهای متفاوتی را در زمان‌های مختلف انجام دهد؟

رفتار ازنظر شدت متفاوت است و شدت آن‌هم درون فردی و هم بین افراد مختلف، متفاوت است. این ایده که انگیزش می‌تواند درون فرد متفاوت باشد به این معنی است که یک شخص می‌تواند در یک زمان فعالانه درگیرِ کاری شود، ولی همان شخص می‌تواند در زمان دیگری منفعل و بی‌حال باشد. این ایده که انگیزه می‌تواند در افراد متفاوت باشد به این معنی است که، حتی در همان شرایط، برخی از افراد می‌توانند فعالانه درگیر شوند درحالی‌که دیگران منفعل و بی‌حال هستند. این ایده که انگیزه می‌تواند بین افراد متفاوت باشد به این معنی است که حتی در موقعیتی یکسان، برخی از افراد می‌توانند فعالانه درگیرِ کاری شوند درحالی‌که دیگران منفعل و بی‌حال باشند.

انگیزش در درون فرد، متفاوت است. وقتی انگیزه متفاوت باشد، رفتار نیز تغییر می‌یابد. بعضی روزها یک کارمند به‌سرعت و با جدیت کار می‌کند. روزهای دیگر، بی‌حال می‌کند. یک روز دانشجویی اشتیاق نشان می‌دهد و برای برتری تلاش می‌کند. اما روز بعد، همان دانشجو، بی‌حال است، فقط کمترین مقدار کار را انجام می‌دهد و از به چالش کشیده شدن دانشگاهی اجتناب می‌کند. باید تبیین شود که چرا فرد واحدی در یک زمان انگیزش قوی و مداوم اما در زمان دیگر انگیزش ضعیف و عدم اشتیاق از خود نشان می‌دهد. چرا کارمندی در روز دوشنبه خیلی خوب عمل می‌کند اما در روز سه‌شنبه عملکرد خوبی ندارد؟ چرا کودکان می‌گویند صبح گرسنه نیستند، بااین‌حال همان کودکان از در بعدازظهر گرسنگی فوری شکایت دارند؟ بنابراین دومین مشکل اساسی در تحلیل انگیزشی رفتار، درک این موضوع است که چرا شدت رفتار فرد از لحظه‌ای به لحظه دیگر، از روزی به ‌روز دیگر و از یک سال ‌به‌ سال دیگر، متفاوت است.

در بین افراد مختلف نیز انگیزش متفاوت است. همه ما برخی انگیزه‌ها و هیجان‌های اصلی یکسانی داریم (به‌عنوان‌مثال، گرسنگی، خشم)، اما افراد ازنظر آنچه آن‌ها را برانگیخته می‌کند، تفاوت آشکاری دارند. برخی انگیزه‌ها برای یک شخص، نسبتاً قوی اما برای شخص دیگر نسبتاً ضعیف هستند. چرا یک فرد هیجان خواه است و به‌طور مداوم به دنبال منابع نیرومند تحریک مانند موتورسواری است، درحالی‌که فرد دیگر هیجان گریز است و چنین تحریک شدید را بیش از یک منبع هیجان‌انگیزی، آزارنده می‌داند؟ در یک مسابقه، چرا برخی از افراد با جدیت زیاد برای برنده شدن تلاش می‌کنند، درحالی‌که دیگران به برنده شدن اهمیت زیادی نمی‌دهند و بیشتر برای رفاقت و دوستی تلاش می‌کنند؟ به نظر می‌رسد برخی از افراد به‌راحتی عصبانی می‌شوند، درحالی‌که دیگران به‌ندرت ناراحت می‌شوند. پژوهشگران انگیزش برای انگیزه‌هایی که تفاوت‌های فردی زیادی در آن‌ها وجود دارد، می‌خواهند بدانند که چگونه این تفاوت‌ها ایجاد می‌شوند (پیشایندها) و چه عواقبی دارند (پیامدها). بنابراین، مسئله انگیزشی دیگر برای حل این است که بدانیم افراد ازلحاظ آنچه آن‌ها را برمی‌انگیزاند متفاوت هستند و تبیین کنیم که چرا چنین است.

مرکز مشاوره تخصصی تحصیلی در تبریز – مرکز مشاوره جوانه رشد – دکتر اکبر رضایی

موضوع اصلی

برای تبیین اینکه چرا افراد به شیوه خاصی رفتار می‌کنند، باید آنچه را که به رفتار آن‌ها نیرو، جهت و استقامت می‌بخشد، توضیح دهیم. این انگیزه‌ای است که به ورزشکار انرژی می‌بخشد، انگیزه‌ای است که رفتار دانش‌آموز را به سمت یک هدف به‌جای هدف هدایت می‌کند و انگیزه‌ای است که نقاش را ماه‌ها مشغول نقاشی نگه می‌دارد. مطالعه انگیزش به آن نوع فرایندهای درونی مربوط می‌شود باعث نیرومندی، هدایت و پایداری رفتار می‌شوند. نیرو بیانگر این است که رفتار دارای قدرت است– یعنی نسبتاً قوی، شدید و بادوام یا مقاوم است. جهت نشان می‌دهد که رفتار هدف دارد– یعنی به سمت هدف یا نتیجه خاصی هدایت می‌شود. پایداری به این معنی است که رفتار بادوام است– یعنی با گذشت زمان و در موقعیت‌های مختلف خود را حفظ می‌کند.

انگیزه‌ها تجربیات درونی– یعنی شناخت‌ها و هیجان‌ها هستند. آن‌ها علت‌های مستقیم و نزدیک به عمل برانگیخته هستند. رویدادهای بیرونی و بافت‌های اجتماعی نیز مهم هستند، زیرا آن‌ها به‌عنوان پیشایندهای انگیزه‌ها عمل می‌کنند. با استفاده از استعاره سینما، انگیزه‌های درونی، ستاره هستند درحالی‌که رویدادهای بیرونی بازیگران نقش‌های فرعی هستند.

انگیزه‌های درونی

انگیزه فرآیندی درونی است که باعث نیرومندی، هدایت و پایداری رفتار می‌شود. بنابراین، انگیزه یک اصطلاح کلی برای مشخص کردن زمینه‌های مشترک نیازها، شناخت‌ها و هیجان‌هاست. تفاوت بین یک انگیزه کلی در برابر یک نیاز، شناخت یا هیجان خاص، صرفاً به سطح تحلیل مربوط می‌شود. نیازها، شناخت‌ها و هیجان‌ها صرفاً سه نوع خاص از انگیزه‌ها هستند.

نیازها

نیازها، حالت‌های درون فرد هستند که برای حفظ زندگی و کمک به رشد و بهزیستی ضروری و لازم هستند. گرسنگی و تشنگی دو نمونه از نیازهای زیستی هستند که از خواست بدن به غذا و آب ناشی می‌شوند. این مواد غذایی مورد نیاز برای حفظ زندگی هستند. شایستگی و تعلق پذیری نمونه‌هایی از دو نیاز روان‌شناختی هستند که از نیازمندی خود (self) به تسلط بر محیط و روابط گرم بین فردی ناشی می‌شوند. این‌ها مواد غذایی لازم برای رشد و بهزیستی هستند. نیازها به ارگانیسم خدمت می‌کنند، و آن‌ها این کار را با (۱) تولید خواست‌ها، امیال و تلاش‌هایی انجام می‌دهند که رفتارهای لازم برای حفظ زندگی و کمک به رشد و بهزیستی برانگیخته می‌کنند و (۲) احساس عمیق نیاز به رضایت از این کار ایجاد می‌کنند. بخش اول درباره انواع خاص نیازهای از قبیل نیازهای فیزیولوژیکی، روان‌شناختی و نهفته را موردبحث قرار می‌دهد.

شناخت‌ها

شناخت‌ها به رویدادهای ذهنی، مانند افکار، باورها، انتظارات، برنامه‌ها، اهداف، استراتژی‌ها، ارزیابی‌ها، اسنادها و خودپنداره اشاره دارند. منابع شناختی انگیزش شامل طرز تفکر فرد هستند. به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌که یادگیرندگان، ورزشکاران یا فروشندگان در تکلیفی درگیر می‌شوند، آن‌ها برنامه یا هدفی در ذهن دارند، انتظاراتی دارند که به‌خوبی کنار می‌آیند، آن‌ها روش‌هایی برای ارزیابی یا تفسیر آنچه پیرامونشان اتفاق می‌افتد دارند و آن‌ها درک درستی از فردی که برای تبدیل‌شدن به آن تلاش می‌کنند دارند. بخش دوم در مورد منابع شناختی خاص انگیزش از قبیل برنامه‌ها و اهداف، ذهنیت‌ها، باورها و انتظارات و خود یا self بحث می‌کند.

هیجان‌ها

هیجان‌ها واکنش‌های پیچیده ولی هماهنگ احساس-برانگیختگی-هدفمند-بیانگر به رویدادهای مهم (به‌عنوان‌مثال، یک فرصت، تهدید، ضرر) در زندگی ما هستند (ایزارد، ۱۹۹۳). هیجان‌ها، احساسی قوی و کوتاه‌مدت و جالب‌توجه رفتار انطباقی شبه اضطراری ایجاد می‌کنند. یعنی، در یک واقعه مهم زندگی، هیجان‌ها به‌سرعت و تقریباً به‌طور خودکار چهار جنبه مرتبط به هم تجربه را در یک کل واحد و متحد ایجاد می‌کنند:

  • احساسات: توصیف‌های ذهنی و کلامی از تجربه هیجانی.
  • برانگیختگی: بسیج بدن برای کنار آمدن با خواست‌های موقعیتی.
  • هدف: میل انگیزشی برای انجام کار خاصی در آن لحظه.
  • ابراز: ارتباط غیرکلامی تجربه هیجانی ما با دیگران.

هیجان‌ها با تولید و همگام‌سازی این چهار جنبه از تجربه در یک کل منسجم به ما امکان می‌دهند تا به رویدادهای مهم زندگی مانند چالش‌های زندگی برای بقا و بهزیستی خودمان، به‌صورت سازگارانه واکنش نشان دهیم. به‌عنوان‌مثال، هنگام مواجهه با یک رویداد تهدیدکننده، ما به‌سرعت و به‌طور خودکار احساس ترس می‌کنیم، ضربان قلب ما افزایش می‌یابد، میل به گریختن ایجاد می‌شود، و گوشه‌های لب‌های ما به عقب کشیده می‌شوند به‌طوری‌که دیگران می‌توانند ترس ما را تشخیص داده و به آن پاسخ دهند. هیجان‌های دیگر مانند خشم و شادی، الگوی منسجم مشابهی را نشان می‌دهند که احساسات، برانگیختگی، عملکرد و ابراز ما را به‌گونه‌ای سازمان می‌دهد که به ما اجازه می‌دهند برای مجموعه متفاوتی از شرایط آماده شویم و به نحو مطلوبی کنار بیاییم. بخش سوم در مورد ماهیت هیجان، جنبه‌های مختلف آن و هیجان‌های خاص بحث می‌کند.

چگونه در خودمان انگیزه های لازم برای یادگیری ایجاد کنیم ؟

هیجان‌ها به‌عنوان حالت‌های انگیزشی

در تفکر درباره موضوع اصلی انگیزش و هیجان، خواننده ممکن است کمی سردرگم شود که هیجان‌ها در اینجا به‌عنوان حالت‌های انگیزشی در نظر گرفته می‌شوند– یعنی هیجان‌ها زیرمجموعه انگیزش هستند. هیجان‌ها را قطعاً می‌توان به‌طور مستقل موردمطالعه قرار داد. اما هیجان‌ها به‌طور واضح نقش انطباقی برای ​​افراد نیز ایفا می‌کنند (کلتنر و هایت، ۱۹۹۹؛ زیلنبرگ، نلیسن، بروگلمنز، و پیترز، ۲۰۰۸). هر کدام از هیجان‌های موردبحث در این کتاب، کارکردهای انگیزشی متمایزی دارند (به‌عنوان‌مثال، ترس از تهدید بالقوه، فرد را برای گریختن و جستجوی مکانی امن برانگیخته می‌کند). به این معنا که افراد سه سازوکار اصلی برای ایجاد حالت‌های انگیزشی انطباقی– یعنی نیازها، شناخت‌ها و هیجان‌ها دارند و این سه نوع انگیزه درونی به‌عنوان موضوع اصلی مطالعات نوین انگیزش عمل می‌کنند.

رویدادهای بیرونی و بافت‌های اجتماعی

رویدادهای بیرونی شامل شرایط محیطی، اجتماعی و فرهنگی هستند که انگیزه‌های درونی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند. رویدادهای محیطی شامل محرک‌های جذاب خاصی مانند پول و رویدادهایی نظیر مورد تحسین قرار گرفتن هستند. رویدادهای محیطی همچنین می‌توانند محرک‌های غیرجذابی مانند بوی بد یا فریاد کشیدن باشند، بافت‌های اجتماعی شامل موقعیت‌های کلی مانند جو کلاس درس یا محل کار، سبک فرزند پروری یا فرهنگ در کل هستند.

فکر کردن به اینکه رویدادهای بیرونی خود منابع مستقیم انگیزش هستند وسوسه‌انگیز است. به‌عنوان‌مثال، اگر کسی بگوید، «اگر بینی خود را لمس کنید ۲۰ دلار به شما خواهم داد» کاملاً واضح به نظر می‌رسد که اسکناس ۲۰ دلاری مستقیماً مسبب تمایل ناگهانی شما برای لمسِ بینی است. اما نیروی انگیزشی مشوق‌ها و پاداش‌ها (۲۰ دلار)، هنگامی‌که انتظار دریافت پاداش باارزش را داشته باشید، درواقع تا تخلیه دوپامین که در ناحیه زیر قشر مغز شما رخ می‌دهد، قابل‌ردیابی است (شولتز، ترمبلی، و هولرمن، ۲۰۰۰)؛ بنابراین، درواقع تخلیه دوپامین و انتظار شناختی از منافع آتی (فرآیندهای درونی) است، نه خود پاداش بیرونی، باعث نیرومندی، هدایت و تداوم رفتار (لمس بینی) می‌شود. یعنی اگر تخلیه دوپامین اتفاق نی افتاد، هرگاه چنین پیشنهاد ۲۰ دلاری به ما می‌شد، رفتار هدف‌گرای نیرومند رخ نمی‌داد. رویدادهای محیطی و بافت‌های اجتماعی یا فرهنگی، به تحلیل انگیزشی رفتار اضافه شده و آن را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

انگیزش در برابر تأثیرگذاری (نفوذ)

یک دلیل برای خواندن کتاب در زمینه انگیزش ممکن است یادگیری تکنیک‌های ضروری برای ترغیب دیگران به انجام کاری باشد که از آن‌ها می‌خواهید. به‌عنوان‌مثال، والدین ممکن است دوست داشته باشند بدانند که چگونه کودکان را ترغیب به تمیز کردن اتاق خود کنند، و مدیران در محل کار ممکن است دوست داشته باشند نکاتی را در مورد نحوه ترغیب کارمندان برای فروش بیشتر بدانند. در این مثال‌ها، آنچه مردم می‌خواهند بدانند، فی‌نفسه انگیزش نیست، بلکه تأثیرگذاری یا نفوذ است.

تأثیرگذاری فرآیند اجتماعی است که در آن فردی می‌خواهد دیگری رفتار یا فکر (نگرش، عقیده) خود را تغییر دهد (هاگ، ۲۰۱۰). این فرایند بین فردی با نام‌های مختلفی مانند اقناع، تبعیت، همرنگی، پیروی و رهبری اتفاق می‌افتد. ولی انگیزش، یک فرایند خصوصی و درونی است. آنچه انگیزش انجام می‌دهد این است که انرژی و جهت لازم برای درگیری و کنار آمدن فرد با محیط را به روشی تعدیل‌پذیر، سازگارانه و حل مسئله فراهم کند.

هنگامی‌که به شخصی انگیزه می‌دهید، رفتار، درگیری و کنار آمدن او را نیرومند می‌سازید و هدایت می‌کنید. افراد زمانی برانگیخته می‌شوند که رفتار آن‌ها نیرومند، هدفمند و پایدار باشد. وقتی بر مردم تأثیر می‌گذارید، آن‌ها را وادار می‌کنید تا آنچه را که می‌خواهید انجام دهند. بنابراین مطالعه انگیزه در مورد دست‌کاری افراد نیست؛ بلکه در مورد درک شرایطی است که تحت آن افراد می‌توانند رفتار خود را نیرومند و هدایت کنند – و سپس ارائه این شرایط به روشی حمایتی است (دسی، ۱۹۹۵).

منبع:

Reeve, J. (2018). Understanding motivation and emotion (7th ed.). Hoboken, NJ: Wiley.

مطلب قبلیکارگاه آموزشی آنلاین مقدماتی SPSS
مطلب بعدیکارگاه آموزشی آنلاین spss پیشرفته :
🔸عضو هیئت‌علمی و دانشیار دانشگاه 🔸 درمانگر شناختی رفتاری 🔸 عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره 🔸 مؤلف و مترجم کتاب‌های تخصصی روانشناسی 🔸 مؤلف بیش از 100 مقاله تخصصی علمی پژوهشی و ISI در حوزه‌های مختلف روانشناسی 🔸 دارای دکترای تخصصی روانشناسی تربیتی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران 🔸 حوزه فعالیت: مشاوره تحصیلی، یادگیری، انگیزشی، کنکوری، انتخاب رشته، برنامه ریزی درسی، مدیریت زمان، راهبردها و تکنیک های یادگیری، سبک های یادگیری، خودنظم دهی تحصیلی 🔸 مشاوره کودک و نوجوان 🔸 سنجش روان تربیتی 🔸 تست هوش، حافظه 🔸 سنجش خلاقیت 🔸 استعدادیابی 🔸 سنجش ویژگی های شخصیتی و علائق 🔸 مشاوره فردی 🔸 مشاوره آماری، پژوهشی، SPSS 🔸

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید